گزيده مثل ها و كنايه هاي خوانساري 11
سلته از پا غلا ورگیر ( salta ez pa ghela vargir )
نردبان را از پیش پای کلاغ بردار
کنایه از : بی نیازی است .
سواره حبر از پیاده ندارو ( sowara khebarez piyada nadaru )
سواره خبر از پیاده ندارد .
کنایه از : غفلت و بی خبری است.
سو سرخ واس دس چلاغ خبو ( sowe sorkh vasse dasse cholagh khebu )
سیب سرخ برای دست شکسته یا علیل خوب است.
کنایه از : نا آگاهی در ارزشمندی و ارزش نهادن است.
سید اگر پاشنی گیژ جی تلابو خمس بژرسو
( seyyed ege pashni giyazhie talabu khomsbezh resu )
سید اگر پاشنه گیوه اش هم طلا باشد خمس به او می رسد .
کنایه از : استحقاق و سزاواری است.
صد بار بموات ایزن نکر ، ریسمون کین سیزن نکر
( sad bar bamvatizan naker resmun kine sizan naker )
صد بار گفتم اینطور نکن ، نخ به ته سوزن نکن
کنایه از : دخالت نابجا و فضولی و .... است.
منبع : كتاب جغرافياي خوانسار . تاليف : حميد رضا مير محمدي ( با اندکی تلخیص و تصرف )