گزيده مثل ها و كنايه هاي خوانساري 6
او لمبو ow lembu
آب لمبوه
كنايه از : خراب شدن ميوه و له شدگي هر چيزي
اي گور سياه كن ey gur siakon
اي گور سياه كن ( در فارسي هم همان معني را مي دهد )
كنايه از : فرزند ناخلف است .
بر هله در بند. Bar hola darbend
در سوراخ را ببند.
كنايه از : دهان بستن و سخن نگفتن است.
بمتونه bamtone
مرا بتابان – تاب بده
كنايه از : ايجاد ناراحتي و رنج دادن است ، مرا آزار ده ، رنج ده.
بوبام گني ( بابام گني ) bubam geni ( babam geni )
بابام شوي
كنايه از : قربون و صدقه رفتن است.
بوجار لنجون bujar lenjun
شخصي كه به وسيله حركت باد گندم پاك مي كند.
كنايه از : آدمي است كه از هر طرف باد بيايد باد مي دهد ، با هر كسي موافق بودن و همراه بود . ( هر كس موفق تر باشد طرف آن كس هست )
منبع : كتاب جغرافياي خوانسار . تاليف : حميد رضا مير محمدي